اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

 

poems friend02 2 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

دوبیتی درباره دوست

شعر در مورد دوست

دوستی رابطه ای بر مبنای عشق و دوست داشتن است. رابطه ای با درک دو سویه، احترام متقابل در کنار مهر و محبت می باشد. همانقدر که بودن در کنار دیگران و ارتباط به انسان آرامش می دهد احساس اینکه در این دنیای بزرگ تنها هستیم و کسی دلش با ما نیست ناراحت کننده است. در واقع دوستان نه تنها نیازهای فردی بلکه نیازهای اجتماعی یکدیگر را برآورده می کنند.

 چشمی دارم همه پر از صورت دوست

با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست

 از دیده دوست فرق کردن نه نکوست

 یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست

مولانا

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر در مورد دوستی و همدلی

ای دوست به دوستی قرینیم ترا

هرجا که قدم نهی زمینیم ترا

 در مذهب عاشقی روا کی باشد

عالم تو ببینیم و نه بینیم ترا

مولانا

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر در مورد دوست

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند

بیشتر بخوانید:  بیوگرافی عنصری بلخی

کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش

از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

 حافظ

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر در مورد دوست از حافظ

گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور

بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا

اثر میر نخواهم که بماند به جهان

میر خواهم که بماند به جهان در اثرا

هر که را رفت، همی باید رفته شمری

هر که را مرد، همی باید مرده شمرا

رودکی

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر در مورد دوست

دارم سر خاک پایت ای دوست

آیم به در سرایت ای دوست

آنها که به حسن سرفرازند

نازند به خاک پایت ای دوست

چون رای تو هست کشتن من

راضی شده‌ام برایت ای دوست

خون نیز تو را مباح کردم

دیگر چه کنم به جایت ای دوست

دانی نتوان کشید ازین بیش

بار ستم جفایت ای دوست

سنایی

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر در مورد دوست

ای دوست مرانم ز در خویش خدا را

کز پیش نرانند شهان خیل گدا را

باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت

حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را

از دست مده باده که این صیقل ارواح

بزداید از آیینه دل زنگ ریا را

زاهد تو و رب ارنی؟ این چه خیال است

با دیده خودبین نتوان دید خدا را

بیشتر بخوانید:  متن تبریک عید غدیر خم

هرگز نبری راه به سر منزل الا

تا مرحله پیما نشوی وادی لا را

چون دور به عاشق برسد ساقی دوران

در دور تسلسل فکند جام بلا را

آتش به جهانی زند ار سوخته جانی

بر دامن معبود زند دست دعا را

طوفان بلا آمد و بگرفت در و دشت

چون نوح برافراشت به حق دست رجا را

در حضرت جانان سخن از خویش مگوئید

قدری نبود در بر خورشید سها را

از درد منالید که مردان ره عشق

با درد بسازند و نخواهند دوا را

وحدت که بود زنده خَضَروار مگر خورد

از چشمه حیوان فنا آب بقا را

وحدت کرمانشاهی

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر برای دوست

دل بسته ام از همه عالم بروی دوست

وز هر چه فارغیم،بجز گفتگوی دوست

ما را زمانه دل نفریبد بهیچ روی

الا بموی دلکش و روی نکوی دوست

باغ بهشت کاینهمه وصفش کنند نیست

جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست

گلهای باغ با همه شادابی و نشاط

خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست

یک موی یار خویش به عالم نمیدهم

ما بسته ایم رشته جان را بموی دوست

بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند

مائیم و روی دل بهمه حال سوی دوست

ما جز رضای دوست تمنا نمیکنیم

چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست

احمد شهنا

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر درباره دوست

یا از زبان دوست شنو داستان دوست

یا از زبان آن که شنید از زبان دوست

باشد کلام دوست مبرا ز هر لغت

بیشتر بخوانید:  رباعیات و اشعار صلوات بر حضرت محمد(ص)

هست این لغات مختلف از ترجمان دوست

بیرون بود ز جمله نشانها کزو دهند

اینست پیش دوست شناسان نشان دوست

به ز آستان دوست سر ما ندیده جای

تا سر به جا بود سر ما و آستان دوست

دستان شوق او زده مرغان باغ عشق

هر جا شکفته غنچه ای از بوستان دوست

از ما گمان حسن وفا بود دوست را

شکر خدا که راست شد آخر گمان دوست

جامی مجوی کشف حقیقت ز شیخ شهر

بیگانه نیست محرم سر نهان دوست

جامی

poems friend02 1 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر نو در مورد دوست

اشعار نو درباره دوست 

دوست واژه است

 واژه‌ای که از لب فرشته‌ها چکیده است

 دوست نامه است

 نامه‌ای که از خدا رسیده است

 نامه خدا همیشه خواندنی است

توی دفتر فرشته‌ها

 واژه قشنگ دوست

 ماندنی است

راستی دلت چقدر

 آرزوی واژه‌های تازه داشت

 دوست گل‌ات رسید

واژه را کنار واژه کاشت

واژه‌ها کتاب شد

دوستت همان دعای توست

آخرش دعای تو

مستجاب شد

عرفان نظرآهاری

ff17 اشعار زیبای شاعران بزرگ درباره دوست

شعر شاعران بزرگ درباره دوست

گلی را که دیروز

به دیدار من هدیه آوردی ای دوست

دور از رخ نازنین تو

امروز پژمرد

همه لطف و زیبایی اش را

که حسرت به روی تو می خورد و

هوش از سر ما به تاراج می برد

گرمای شب برد

صفای تو اما گلی پایدار است

بهشتی همیشه بهار است

گل مهر تو در دل و جان

گل بی خزان

گل تا که من زنده ام ماندگار است

فریدون مشیری

 

 

منبع: بیتوته

مطلب پیشنهادی

شعر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ از کجا آمده است؟

شعر حالا چرا شعر معروف آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا آمدی جانم به …